معنی خرحمالی - فرهنگ فارسی معین
معنی خرحمالی
- خرحمالی((خَ. حَ))
- زحمت مفت، عمل بی اجر
تصویر خرحمالی
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با خرحمالی
خرحمالی
- خرحمالی
- عملی که از کار سخت و رنج آور انجام دادن حاصل میشود
لغت نامه دهخدا
خرحمالی
- خرحمالی
- بیگاری، کاربی مزد، خرکاری، زحمت بیهوده ومفت، تلاش بی پاداش، زحمت بی اجر، کارپرمشقت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خردسالی
- خردسالی
- صِغَرسن. (یادداشت بخط مؤلف). حالت خردسال:
نام و نسبت بخردسالیست
نسل از شجر بزرگ حالیست.
نظامی
لغت نامه دهخدا