جدول جو
جدول جو

معنی خراج برگرفتن

خراج برگرفتن((خَ. بَ. گِ رِ تَ))
از پرداخت مالیات معاف کردن
تصویری از خراج برگرفتن
تصویر خراج برگرفتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با خراج برگرفتن

چراغ برگرفتن

چراغ برگرفتن
چراغ برافروختن و چراغ برکردن و چراغ روشن کردن. (آنندراج). چراغ افروختن. چراغ روشن کردن. رجوع به چراغ برکردن و چراغ روشن کردن شود
لغت نامه دهخدا

راه برگرفتن

راه برگرفتن
سر راه گرفتن. مانع عبور کسی شدن. راه بستن. سد کردن راه، رفتن. (یادداشت مؤلف). راه رفتن. روانه شدن. عزیمت کردن:
چو آمد به ارمینیه در، سپاه
سپاه خزر برگرفتند راه.
فردوسی.
همه روزبانان درگاه شاه
بفرمود تا برگرفتند راه.
فردوسی.
وزآن پس جهاندیدگان پیش شاه
ز هرگوشه یی برگرفتند راه.
فردوسی.
بدیدند مر پهلوان را پگاه
وزآنجایگه برگرفتند راه.
فردوسی.
آن زنان و من نیز با ایشان فرودآمدیم و راه برگرفتیم. (تاریخ سیستان).
مکن ایدر درنگ و راه برگیر
که ویرو آید این ساعت ز نخجیر.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا

رنج برگرفتن

رنج برگرفتن
زحمت کشیدن. رنج برداشتن. رجوع به رنج برداشتن شود:
یکی رنج برگیر از ایدر برو
ببر نامۀ من بر شاه نو.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

خراج گرفتن

خراج گرفتن
مالیات اخذ کردن. مالیات ستدن. خراج ستدن. خراج طلبیدن و به دست آوردن
لغت نامه دهخدا