جدول جو
جدول جو

معنی خانه خراب

خانه خراب((~. خَ))
تهیدست، بدبخت، نوعی نفرین دال بر آرزوی بدبختی کسی، مقابل خانه آبادان
تصویری از خانه خراب
تصویر خانه خراب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با خانه خراب

خانه خراب

خانه خراب
تهی دست. (ناظم الاطباء). بدبخت. مظلوم. ستمدیده.
- امثال:
ظالم همیشه خانه خراب است.
، دشنام گونه ای است که گاه از روی شفقت و رقت و گاه از راه اعجاب و استحسان و گاه از راه غضب و خشم گویند، سبکبار. (ناظم الاطباء) ، دروغگو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خانه خواب

خانه خواب
اطاق خواب. اطاقی که در آن میخوابند: گفتا عهدی خواهم کردن و اندر خانه خواب خویش بنشست و دهگان و پنجگان را همی درخواندندی و همی کشتند تا مهتران سپری شدند. (مجمل التواریخ والقصص)
لغت نامه دهخدا

خانه خرابی

خانه خرابی
تهیدستی. بدبختی. چون: این کار موجب خانه خرابی است، زیان بسیار. زیانی که مستوعب تمام دارایی شود
لغت نامه دهخدا

خانه خرابه

خانه خرابه
خانه خراب. خانه ویران. خانه مخروبه، دشنام گونه ای است که به خانه ای اطلاق میشود. چون: برو بابا این خانه خرابه این همه حرفها را ندارد
لغت نامه دهخدا

خانه هرات

خانه هرات
قریه ای است در هفت هزارگزی غرب حکومت درجۀ 4 کرخ از اعمال هرات واقع در خط 62 درجه و 39دقیقه و 48 ثانیۀ طول شرقی و خط 34 درجه و 29 دقیقۀ عرض شمالی. (از قاموس جغرافیایی افعانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا