جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با حوراء

حوراء

حوراء
مونث (احور)، زنی که سیاهی چشمش بغایت باشد و سفیدی چشمش نیز بنهایت زن سپید پوست سیاه چشم، زن بهشتی هر یک از حورالعین، جمع حور
فرهنگ لغت هوشیار

حوراء

حوراء
نعت از حَوَر و مؤنث احور است. (مهذب الاسماء). به معنی زن یا دختر که چشمانی سیاه و گرد و مدور و پلکهای باریک داشته باشد یا دارای چشمانی باشد سخت سپید یا سخت سیاه یا دارای بدنی سخت سپید یا دارای چشمانی تمام سیاه، چنانکه چشمان آهوست و این در انسان نیست، بلکه با استعاره بر او اطلاق گردد. (منتهی الارب).
- عین حوراء، چشمی سپیدۀ سخت سپید و همچنان سیاهۀ سخت سیاه. (مهذب الاسماء) ، داغ مدور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به حَوَر شود
لغت نامه دهخدا

حمراء

حمراء
مونث احمر: سرخ، گرمای سخت، زن سرخروی، سال سخت، خرک مونث احمر. سرخ رنگ. توضیح در فارسی توجهی بتانیث آن نکنند گوهر حمرا لاله حمرا، سال سخت، شدت حرارت گرمای زیاد
فرهنگ لغت هوشیار

حوران

حوران
ترخون ترخان از گیاهان پوست پیل فارسیان} حور {را به گونه تک به کار برند و به شیوه پارسی رمن گردانند زنان بهشتی فرشتگان زمینی پریرویان
فرهنگ لغت هوشیار