معنی حواله کرد - فرهنگ فارسی معین
معنی حواله کرد
- حواله کرد((حَ لِ کَ))
- پول یا چیزی که پرداخت آن به دیگری واگذار می شود
تصویر حواله کرد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با حواله کرد
حواله کرد
- حواله کرد
- پول یا چیزی که پرداخت آن بدیگری واگذار میشود
فرهنگ لغت هوشیار
حواله کردن
- حواله کردن
- حواله دادن، برات کردن، واگذاشتن، واگذار کردن، سپردن، پاس دادن، فرستادن، پرتاب کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد