معنی حلل - فرهنگ فارسی معین
معنی حلل
- حلل((حُ لَ))
- جمع حله، زیورها، پیرایه ها، لباس های نو، جامه ها، برده های یمانی
تصویر حلل
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با حلل
حلل
- حلل
- جمع حله، زیورها، جامه ها، برزک های (کتان) یمانی زیورها پیرایه ها، لباسهای نو جامه ها، بردهای یمانی
فرهنگ لغت هوشیار
حلل
- حلل
- حُلِّه، جامه، لباس نو، جامۀ بلند که بدن را بپوشاند، سلاح
فرهنگ فارسی عمید