بچۀ سوسمار. (دهار) (مهذب الاسماء). بچۀ سوسمار که از بیضه بیرون آمده باشد. سوسماربچه. بچه نوزادۀ ضب: لاآتیک سِن الحسل، نیایم پیش تو گاهی (یعنی هیچگاه) چه دندان حسل تا گاه مرگ نیفتد. (منتهی الارب). ج، حسول. اَحسال. حَسلان. حَسله
گیاهی است شبیه به صعتر و برگش درازتر و بزرگتر و تیره رنگ و بسریانی جسمی گویند. در دوم گرم وخشک و پختۀ او مقّوی معده و هاضمه و مصلح طعام فاسد شده و جهت خوشبوئی دهان و آروغ و با شراب جهت گزیدن رتیلا و عقرب، مفید و قدر شربتش تا پنج درهم است و استعمال زیاده نیز جائز است. (تحفۀ حکیم مؤمن و مخزن الادویه). ابن البیطار گوید: حِسِل نباتی است شبیه صعتر بستلی، رازی گوید آن را به یونانی جسمی گویند، و مانند صعتر بستانی است. به رنگ اغبر و برگ آن از صعتر درازتر باشد. و چیزی از آن برآید که بر یکدیگر پیچد. و آن را خام و پخته خورند و مصلح معده و خوشبوئی آروغ، و آن را در گزیدگی عقرب و رتیلا بکار برند - انتهی. و بعضی گفته اند حسل و جسمی همان زوفا باشد