معنی حس - فرهنگ فارسی معین
معنی حس
- حس((حِ سّ))
- دریافتن، ادراک کردن، دریافت، ادراک
تصویر حس
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با حس
حس
- حس
- حیله که حذاقت وجودت نظر و قدرت بر تصرف باشد دریافتن، آگاه شدن، درک، ادراک، دانستن، آگاهی دریافتن، آگاه شدن، درک، ادراک، دانستن، آگاهی
فرهنگ لغت هوشیار