معنی حزب - فرهنگ فارسی معین
معنی حزب
حزب((حِ))
گروه، دسته، هر یک از 120 جزو قرآن مجید
تصویر حزب
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با حزب
حزب
حزب
هر یک از قسمت های چهارگانۀ هر جزء قرآن، در علوم سیاسی گروهی از مردم که دارای مرام و مسلک معینی باشند، بهره و نصیب، گروه، دسته
فرهنگ فارسی عمید
حزب
حزب
جَمعِ واژۀ حازب. (منتهی الارب) ، جَمعِ واژۀ حزیب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حزب
حزب
رسیدن چیزی به کسی. رسیدن کار سخت که اندوهناک گرداند. (از منتهی الارب). کاری رسیدن. (تاج المصادر بیهقی). دشوار شدن چیزی بر کسی و فشردن او را. سخت شدن. حزابه
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.