معنی حریز - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با حریز
حریز
- حریز
- نیک استوار: هذا حرزٌ حریز. مکان ٌ حریز، جائی استوار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حریز
- حریز
- نام قریه ای به یمن و گویند از آنجا تا صنعاء نیم روز راه است. یاقوت گوید: حزیز با دو زای نیز آمده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا