جدول جو
جدول جو

معنی حدی

حدی((حُ))
سرود و آوازی که ساربانان عرب خوانند تا شتران تیزتر روند
تصویری از حدی
تصویر حدی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با حدی

حدی

حدی
هرگز. هگرز. هیچوقت. هیچگاه. ابداً. همیشه: لاافعله حدی الدهر (منتهی الارب) ، ای ابداً
لغت نامه دهخدا

حدی

حدی
سرودی که شتربانان عرب سرایند شتران را تا تیز روند:
نبینی شتر بر حدای عرب
که چونش برقص اندر آرد طرب.
سعدی (بوستان).
منزل سلمی که بادش هردم از ما صد سلام
پر حدای ساربانان بینی و بانگ جرس.
حافظ
لغت نامه دهخدا