جدول جو
جدول جو

معنی حج کول

حج کول((حَ. کُ))
کسی که خود توانایی مالی برای رفتن به حج را ندارد و از طریق گدایی کردن از دیگران، امکان رفتن به حج را فراهم کند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با حج کول

ده کول

ده کول
دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل. واقع در 5هزارگزی شمال باختری بنجار. سکنۀ آن 1024 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

خجکول

خجکول
گدا، نادار، بینوا، آنکه وجه معاش خود را به رایگان از دیگران طلب کند
خجکول
فرهنگ فارسی عمید

کجکول

کجکول
میوه گونه ای نارگیل که درویشان بدان زنجیر آویزند و لوله ای بیک انتهای آن وصل کنند و درون آن آب ریزند و بمراجعان دهند و یا آنرا وسیله گدایی سازند و آنچه را میگیرند (اعم از پول و یا هدیه) داخل آن میریزند. معمولا بر سطح خارجی کشکول اشعار و عبارات و شعار های درویشی را کنده کاری میکنند و چنین کشکولها یی نفیس و پر قیمت اند. توضیح: از روی شکل میوه این گونه نارگیل کشکول های فلزی (حلبی) یا سفالین نیز ساخته شده که در ایام عزا داری داخل آن آب میریختند و به تشنگان میدادند کشکل کشگل. یا کشکول گدایی، کشکولی که برای جمع آوری پول از مردم بکار برند، وسیله گدایی
فرهنگ لغت هوشیار

خجکول

خجکول
گدا. (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (ناظم الاطباء) :
بروزگار ملک شه عرابیی خجکول
مگر ببارگهش رفت از قضا گه بار
سؤال کرد که امسال عزم حج دارم
مرا اگر بدهد پادشاه صد دینار
چو حلقه ای در کعبه بگیرم از ره صدق
برای دولت عمرش دعا کنم بسیار.
انوری ابیوردی (از فرهنگ جهانگیری).
کعبه روان صفا پلاس نسازند
اشتر خجکول را ز جامه احرام.
سیف اسفرنگی (از فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج).
، کچلول. کشکول. (از آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (ناظم الاطباء). صاحب آنندراج و انجمن آرای ناصری درذیل این لغت چنین آورده اند: رشیدی گفته و فی السامی المغافر و الحجاج خجکول و در صراح مغافر به معنی پیاده که بحج رود و طفیلی باشد پس ظاهراً این لفظ خجکول است نه کجکول اما معنی ترکیبی خجکول معلوم نشد -انتهی. کلامه، مؤلف گوید خجکول به معنی کجکول شمردن خطاست چرا که کجکول لغتی است متداول و چنانکه کج و کژ بواسطۀ قرب مخرج با یکدیگر تبدیل می یابند آنرا کشکول نیز خوانند کجکول ترکیبی است از کج دوش و دوش معروف است که به عربی آنرا کتف گویند چنانکه گفته اند:
کول باری ز معصیت بر کول
چون توانی شدن بصدر قبول.
و چون دوش را کول گویند بالای پوشی که بجهت گرمی دوش بکول پوشند آنرا کولیجه گویند و شعر سیف که مرقوم شد اگر به معنی اشتر کجکول یعنی کج شانه و کتف بگیریم بهتر از آن است به معنی شتر گدا قیاس نمایید زیرا که اشترکی بود که جامۀ احرام را پلاس آن کنند و اشتر بکجی کتف و دوش و شانه معروف است، چنانکه گفته اند:
ابلهی دید اشتری بچرا
گفت نقشت همه کجست چرا
لغت نامه دهخدا

فج کو

فج کو
ده کوچکی است از دهستان نوق شهرستان رفسنجان که در 65 هزارگزی شمال باختری رفسنجان و 5 هزارگزی خاور راه مالرو رفسنجان به بافق واقع است. دارای دوخانوار سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا