جدول جو
جدول جو

معنی حبک

حبک((حُ بُ))
جمع حبیکه، مسیر ستاره ها، چین و شکن مو و مانند آن
تصویری از حبک
تصویر حبک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با حبک

حبک

حبک
ناکس و فرومایه بیخ انگور راه آسمانی اختر راه، مرغوله (زلف مجعد)، کوهه خیزابه بریدن، گردن زدن، دولا دوختن
فرهنگ لغت هوشیار

حبک

حبک
جَمعِ واژۀ حَبیکَه و حِباک. راهها به کوه. راهها به آسمان. راههای آسمان. (ترجمان جرجانی) (مهذب الاسماء). راههای ستارگان، راهها به جامه، موی مجعد. (غیاث اللغه) (آنندراج). شکن آب. (آنندراج) ، شکن زره، ریگ توده. (آنندراج) ، ذوالحبک، آسمان. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا

حبک

حبک
تیز دادن. گوزیدن، حبک در بیع، رد کردن آن، حبک ثوب، نیکو بافتن جامه را. نیک بافتن. (تاج المصادر بیهقی) ، بستن، استوار و نیکو کردن هر چیزی. استوار کردن. (مهذب الاسماء) (تاج المصادر بیهقی) ، گردن زدن، بریدن. بریدن گردن. رجوع به ذیل قوامیس دزی ج 1 ص 246 شود
لغت نامه دهخدا