جدول جو
جدول جو

معنی حاصر

حاصر((ص))
محاسب، شمارنده، آن چه یا آن که سد نماید
تصویری از حاصر
تصویر حاصر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با حاصر

حاصر

حاصر
نعت فاعلی از حَصر و حَصَر. محصورکننده در حصارکننده. بازدارنده، حصرکننده. شمارنده، محصور بین حاصرین...
لغت نامه دهخدا