جدول جو
جدول جو

معنی چیز خور کردن

چیز خور کردن
مخفیانه دارو یا خوارکی راکه خاصیت جادویی داشته باشد به کسی خوراندن
تصویری از چیز خور کردن
تصویر چیز خور کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با چیز خور کردن

چیزخور کردن

چیزخور کردن
مسموم کردن. زهر دادن. زهر به خوردِ کسی دادن. زهر دادن برای کشتن یا ایجاد عیب و نقصی. سم خورانیدن کسی را بی آگاهی او. او را برای دیوانگی یا عاشق شدن یا کشتن بی علم او زهر خورانیدن: فلان وزیر را چیزخور کردند، زهر دادند و کشتند. سگها را دزدها چیزخور کردند، زهر دادند و کشتند. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا