جدول جو
جدول جو

معنی چهلم

چهلم((چِ هِ لُ))
عدد ترتیبی چهل، مراسم بزرگداشت چهلمین روز شخص فوت شده
تصویری از چهلم
تصویر چهلم
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با چهلم

چهلم

چهلم
مرکب از چهار+ قل، ’قل’ امر حاضر مفرد از مصدر ’قول’ عربی است، به معنی بگو. چون این کلمه در آغاز چهار سوره از سوره های قرآن کریم آمده است و این سوره ها چون با کلمه ’قل’ آغاز می شود آن چهار را ’چهارقل’ اصطلاح کرده اند و آن سوره ها عبارتند از: سورۀ اخلاص که با ’قل هواﷲ احد...’ شروع میشود و سورۀ فلق که با ’قل اعوذ برب الفلق...’ آغاز میشود. و سورۀ الناس که با ’قل اعوذبرب الناس’ ابتدا می شود و سورۀ کافرون که با ’قل یا ایها الکافرون...’ آغاز شود. رجوع به چارقل شود
لغت نامه دهخدا

چهلر

چهلر
راش، درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، قِزِل گَز، مِرس، راج، آلوَش، قِزِل آغاج، آلاش، آلَش، قِزِل آغاجِغ، اَلَش، چِلَر، اَلاش
چهلر
فرهنگ فارسی عمید

چهله

چهله
منسوب به چهل. چله. اربعین:
چهله چهل گشت و خلوت هزار
ببزم آمدن دور باشد ز کار.
نظامی.
پادشاه اسلام در آن قشلاق چند روزی میخواست که خلوتی برسبیل چهله برآورد. (تاریخ غازانی ص 152).
روشن نکنی دیده با لباس چهله
ازرخت سیه تا ننشینی به ظلامی.
نظام قاری
لغت نامه دهخدا

چهله

چهله
از قرای بلوک دشتستان فارس از نواحی تنگستان است. (از مرآت البلدان ج 4 ص 304 و فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان حومه بخش خورموج شهرستان بوشهر. در 12هزارگزی شمال باختر خورموج و خاور کوه مند واقع است، 197 تن سکنه دارد. از چاه آبیاری میشود. محصولش غلات و خرما و شغل اهالی کشاورزی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

چهرم

چهرم
تلفظی از جهرم است:
ز چهرم بیامد به شهر ستخر
که آزادگان را بدان بود فخر.
فردوسی.
رجوع به جهرم شود
لغت نامه دهخدا

اهلم

اهلم
شهری است به طبرستان. (از منتهی الارب). شهرکی است درساحل دریای آبسکون از نواحی طبرستان. و ابراهیم بن احمد اهلمی که از روات است منسوب بدانجاست. (معجم البلدان). و رجوع به سفرنامۀ مازندران رابینو و فهرست آن شود
لغت نامه دهخدا