چشم گشته چشم گشته لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کَژبین، دُوبین، چَپ چِشم، کَج چِشم، کَج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کِلیک، کَلاژ، کَلاژِه، کَلاج، اَحوَل، برای مِثال هجا کرده ست پنهان شاعران را / قریع آن کور ملعون چشم گشته (عسجدی - لغت نامه - چشم گشته) فرهنگ فارسی عمید
چشم گشته چشم گشته احول بود. (فرهنگ اسدی). احول را گویند. (برهان). احول که عبارت از کج نظر باشد. (آنندراج). احول و لوچ. (ناظم الاطباء). احول و کج بین. (فرهنگ نظام) : هجا کرده ست پنهان شاعران را قریع، آن کور ملعون چشم گشته. عسجدی (از فرهنگ اسدی) لغت نامه دهخدا