کِرمِ شَب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، شَب چِراغَک، آتَشَک، کَمیچِه، وَلَدُالزِّنا، شَب فُروز، شَب اَفروز، کاوُنِه، یَراعِه، آتَشیزِه، چِراغَک، کِرمِ شَب اَفروز، شَب تاب
شب تاب، در لهجۀ مردم آذرآبادگان. (از فرهنگ اسدی). کرمی خرد و سبزرنگ که در شب تاریک چون چراغ میدرخشد. چراغله. چراغک. کرم شب تاب، بزبان آذری. رجوع به شب تاب و کرم شب تاب و چراغله شود