مکاری. مکری. آنکه خر و استر و یابو کرایه دهد بار و مسافر را و خود نیز همراه ستور خود باشد. کسی که اسب والاغ و قاطر برای بردن بار و مسافر کرایه دهد. خرکچی. قاطرچی. ستوربان. شخصی که چند الاغ یا اسب و قاطر دارد که بوسیلۀ آن ها مسافران را از محلی بمحلی میبرد یا بار و مال التجاره حمل میکندو از این بابت وجهی میگیرد و امرار معاش مینماید. - امثال: وای بوقتی که چاروادار راهدار شود: ریکاکه چاروادار نیه من ورا سرای نشمه. هفتا قاطر قطار نیه من ورا سرای نشمه
چاروادار که چهارپا به کرایه دهد. مکاری. کرایه کش. خربنده. آنکه اسب و خرو استر و قاطر و یابو به کرایه دهد. ستوربان. خرکچی. در تداول گناباد خراسان هم کسانی که چهارپا را به کرایه میدهند چهاروادار میگویند: و قصه داد وی دیوانه و چهاروادار و سقا را نیز فرمودند. (انیس الطالبین ص 219). گفتند این دیوانه را چهاروادار میگویند. (انیس الطالبین ص 217). رجوع به چاروادار شود
کار چاروادار. عمل چاروادار. چارواداری. چهارپا به کرایه دادن. چهارپا داشتن. کرایه کشی. رجوع به چارواداری شود، رفتاری خشن ودور از آداب در نشستن و خاستن و صرف غذا و جز آن
بازارهای چهارگانه متقاطع، - چاربازار تهران، عبارت است از چهار بازار که یکی لبافی است و دیگری کرجی دوزی و سومی سراجی و چهارمی نعلچیگری و چاربازار مسطور منتهی میشود بچارسویی که فاصله آن تا چهارسو بزرگ معروف طهران زیاده از صد قدم نیست، (مرآت البلدان ج 4 ص 30)، - چاربازار قیصریۀ اصفهان، از اسواق معتبرۀ این شهر و از بناهای شاه عباس اول و نادر بازاری است که به این استحکام و خوبی و وسعت و ارتفاع ساخته شده باشد، (مرآت البلدان ج 4 ص 30)