جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با جهاندیده

جهاندیده

جهاندیده
آنکه دراقطار عالم بسیار سفر کرده سیاح جهانگرد، جمع جهاندیدگان
جهاندیده
فرهنگ لغت هوشیار

جهان دیده

جهان دیده
کسی که به دلیل عمر طولانی یا سفر بسیار و دیدن شهرهای زیاد تجربه اندوخته است، جهان دیده
فرهنگ فارسی عمید

جهانیدن

جهانیدن
جهاند خواهد جهاند بجهان جهاننده جهانده بجستن واداشتن پرش دادن به جست و خیز وادار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

رهانیده

رهانیده
رهانده. نجات داده شده. خلاص گردانده. (از یادداشت مؤلف). نَقَذ. (منتهی الارب). رجوع به رهانده و رهانیدن شود
لغت نامه دهخدا