جوهری جوهری آغشته به جوهر، مقابلِ عَرَضی، در فلسفه مربوط به حقیقت و ماهیت چیزی، جواهرفروش، مادۀ مخدر فرهنگ فارسی عمید
گوهری گوهری گوهردار، کنایه از اصیل، پاک نژاد، آراسته به گوهر، جواهرنشان، گوهرفروش، جواهرفروش فرهنگ فارسی عمید