معنی جولیدن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با جولیدن
ژولیدن
- ژولیدن
- (ژولید ژولد خواهد ژولید ژولنده ژولیده) در هم شدن پریشان شدن آشفته گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
مولیدن
- مولیدن
- درنگ کردن، دیر کردن، دیر ماندن، برای مِثال بمولیم تا آن سپاه گران / بیایند گُردان و جنگ آوران (فردوسی - ۳/۱۳۵)
فرهنگ فارسی عمید