جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با جوش گرفتن

گوش گرفتن

گوش گرفتن
گوش دادن، گوش داشتن، کنایه از پند کسی را شنیدن و به یاد نگه داشتن
گوش گرفتن
فرهنگ فارسی عمید

آتش گرفتن

آتش گرفتن
مشتعل شدن و سوختن چیزی که آتش در آن افتاده باشد، خشمگین شدن غضبناک گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار

جان گرفتن

جان گرفتن
زندگانی یافتن، قوت یافتن پس از ضعف و بیماری قوت شدن پس از سستی، جنبان شدن پس از افسردگی: (مار افسرده در آفتاب جان گرفت)، جان ستدن چنانکه عزرائیل از آدمی، کشتن قتل. یا جان گرفتن خاطرات کسی. بیاد او آمدن آنها
فرهنگ لغت هوشیار