جدول جو
جدول جو

معنی جوش دادن

جوش دادن((دَ))
به هم پیوستن دو چیز سخت (مخصوصاً فلز)، لحیم کردن
تصویری از جوش دادن
تصویر جوش دادن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جوش دادن

جوش دادن

جوش دادن
بهم پیوستن دو چیز سخت (چون دو تکه فلز) التصاق دادن لحیم کردن
جوش دادن
فرهنگ لغت هوشیار

جوش دادن

جوش دادن
به هم اتصال دادن دو تکه فلز یا پلاستیک و امثال آن که از هم جدا نشود، جوشکاری، جوشاندن
کنایه از پیوند دادن، کنایه از به هم پیوستن و ترتیب دادن دو چیز مثلاً معامله را جوش داد
جوش دادن
فرهنگ فارسی عمید