معنی جوش جوش ((جُ س)) جوشش، غلیان، آشفتگی، هیجان، اضطراب، دانه ای ریز که بر پوست بدن ظاهر می شود، شورش دل جوشش، غلیان، آشفتگی، هیجان، اضطراب، دانه ای ریز که بر پوست بدن ظاهر می شود، شورش دل تصویر جوش فرهنگ فارسی معین