جدول جو
جدول جو

معنی جوز هندی

جوز هندی((جُ زِ هِ))
درخت بلند یک پایه گرمسیری با میوه درشت و بیضی شکل، نارگیل
تصویری از جوز هندی
تصویر جوز هندی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جوز هندی

جوز هندی

جوز هندی
جُوزِ بویا، میوه ای که در غلافی مانند غلاف بلوط جا دارد و در طب به کار می رود، درخت این میوه که به اندازۀ درخت گردو اما برگ هایش کوچک تر و باریک تر است و در جاوه و بعضی شهرهای هندوستان می روید، جُوزِ بوا، گُوزِ بویا، جُوزِ بو، جُوزِ بویِه
جوز هندی
فرهنگ فارسی عمید

گوز هندی

گوز هندی
گوز هندو. نارجیل. نارگیل:
در او درختان چون گوز هندی و پوپل
که هر درخت به سالی دهد مکرر بر.
فرخی.
هم از گوز هندی فراوان درخت
جهان کرده بویاکشان باد سخت.
اسدی (گرشاسبنامه).
مغز گوز هندی پوست سیاه برداشته بتراشند و نان میده در شیر تازه با این گوز هندی تراشیده ترید کنند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

عود هندی

عود هندی
درختی با چوب قهوه ای رنگ که هنگام سوختن بوی خوش می پراکند و معمولاً در هند و هندوچین می روید، سِندِهان، اَنجوج
عود هندی
فرهنگ فارسی عمید

خوک هندی

خوک هندی
خنزیرالهند. ارنب رومی. جانورکوچکی است که در آزمایشگاه ها برای تجربیات بکار است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

عود هندی

عود هندی
درختی است از تیره فرفیونیان که دارای شیرۀ تلخ و سمی میباشد، و چون این شیره در مجاورت با انساج چشم تولید کوری میکند لذا درخت مزبور را کورکننده نیز گویند. اصل این درخت از نواحی شرقی هندوستان و مالزی وسراندیب و مالاکا و جزایر ملوک میباشد. چوب آن نیز مانند چوب عود در موقع سوختن بوی مطبوعی پراکنده میکند و بعلاوه دارای صمغ خوشبویی است که در عطرسازی مورداستعمال دارد. چوب این گیاه در منبت کاری هم به کار میرود. عودالند. اغالوجی. اغالوشی. عود قَماری. اهالوت. اهالیم. عودالرطب. نسر آغاجی. النجوج. انجوج. عودالطیب. عودالنجور. (فرهنگ فارسی معین) :
بفرمود (گشتاسب) تا آذر افروختند
بر او عود هندی همی سوختند.
دقیقی.
یکی دیگر از عود هندی به زر
بر او بافته چند گونه گهر.
فردوسی.
گهی صورتی گردد از عود هندی
گهی پیکری گردد از مشک اذفر.
فرخی
لغت نامه دهخدا

گوز هندو

گوز هندو
نارجیل. (دستور اللغه). (السامی فی الاسامی). جوز هندی. در رسالۀ پهلوی ’خسروکواتان و ریتک وی’ (بند 50) آمده: انارگیل که با شکر خورند به هندوی انارگیل خوانند. و ’به پارسیک گوچ ی هیندوک (گوزهندی) خوانند’ ’اونوالا ص 25’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین: جوز هندی). رجوع به گوز هندی شود
لغت نامه دهخدا