جدول جو
جدول جو

معنی جوجه فکلی

جوجه فکلی((~. فُ کُ))
تازه به دوران رسیده، ندید بدید
تصویری از جوجه فکلی
تصویر جوجه فکلی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جوجه فکلی

جوجه کشی

جوجه کشی
عمل خواباندن بعضی مرغها مانند مرغ خانگی، بوقلمون، کبوتر، و جز آن بر روی تخم یا جوجه که تولید شود، ماشین جوجه کشی
فرهنگ لغت هوشیار

جوجه کشی

جوجه کشی
تولید جوجۀ مرغ، بوقلمون، کبوتر و مانند آن ها از تخم نطفه دار به وسیلۀ ماشین های مخصوصی که همان حرارت بدن پرنده در موقع خوابیدن روی تخم ها را فراهم می سازند
جوجه کشی
فرهنگ فارسی عمید

جوجه کشی

جوجه کشی
عمل خواباندن بعضی مرغ خانگی بوقلمون کبوتر و جزو آن ها روی تخم تا جوجه تولید شود
ماشین جوجه کشی: ماشینی که به وسیله حرارت معینی که به تخم بعضی طیور می دهد تولید جوجه کند
جوجه کشی
فرهنگ فارسی معین