جدول جو
جدول جو

معنی جواب کردن

جواب کردن((~. کَ دَ))
به کسی جواب رد دادن
تصویری از جواب کردن
تصویر جواب کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جواب کردن

خواب کردن

خواب کردن
خفتن. خسبیدن. خوابیدن. بخواب رفتن. خواب رفتن. (یادداشت مؤلف) (از ناظم الاطباء) :
بیا بصلح من امروز و در کنار من امشب
که دیده خواب نکرده ست از انتظار تو دوشم.
سعدی (طیبات).
امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم
خواب در روضۀ رضوان نکند اهل نعیم.
سعدی (طیبات).
محمول پیش آهنگ را از من بگو ای ساربان
تو خواب میکن بر شتر تا بانگ می دارد جرس.
سعدی (طیبات).
، خوابانیدن. بچاره کسی را خوابانیدن. (از یادداشتهای مؤلف) :
لالایی گویم و خوابت کنم من.
؟
، بخواب مصنوعی بردن. هیپنوتیزه کردن. مانیتیسم کردن. (یادداشت مؤلف) :
بحیرتم ز که اسرار مانیتیسم آموخت
فقیه شهر که بیدار را بخواب کند.
ایرج میرزا
لغت نامه دهخدا

صواب کردن

صواب کردن
درست کار کردن. صحیح کار کردن. کار نیک کردن. مقابل خطا کردن. رجوع به صواب شود
لغت نامه دهخدا

آوار کردن

آوار کردن
در بدر کردن، خراب کردن ویران ساختن، غارت کردن چپاول کردن
آوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

جولان کردن

جولان کردن
دور گردیدن گرد بر آمدن گردیدن، تاخت کردن تاختن
جولان کردن
فرهنگ لغت هوشیار