جدول جو
جدول جو

معنی جگرکی

جگرکی((جِ گَ رَ))
کسی که دل و جگر گوسفند را کباب می کند و می فروشد
تصویری از جگرکی
تصویر جگرکی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جگرکی

جگرکی

جگرکی
کسی که دل و جگر گوسفند را کباب می کند و می فروشد، جایی که در آن جگر، دل و قلوۀ گوسفند، گاو، گوساله و امثال آن را کباب کرده و می فروشند
جگرکی
فرهنگ فارسی عمید

جگرک

جگرک
جگر گوسفند: (صنار (صد دینار) جگرک سفره قلمکار نمیخواد (نمیخواهد))، خوراکی که از جگر گوسفند سازند و با روغن و پیاز در تابه تف دهند
جگرک
فرهنگ لغت هوشیار

جگرک

جگرک
خوراک قلیۀ جگر گوسفند که با روغن و پیاز در تاوه تف می دهند
جگرک
فرهنگ فارسی عمید