معنی جف
جف
((جَ فَّ))
خشک، بی آب، پژمرده
تصویر جف
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با جف
جف
جف
جماعت و گروهی از مردم فراهم آوردن و بردن مال خود را
فرهنگ لغت هوشیار
جف
جف
هر چیز تُهی، سالخورده، کهن
فرهنگ فارسی معین
جف
جف
خشکی، خشک و بی آب بودن، مقابلِ دریا، زمین، برّ، یبوست، خشک سالی
فرهنگ فارسی عمید