معنی جزع
- جزع((جَ یا جِ))
- مهره اسب یمانی آمیخته از دو رنگ سیاه و سفید
واژههای مرتبط با جزع
جزع
- جزع
- فغان و زاری و ناله و اندوه گذرگاه دره، محله قوم گذرگاه دره، محله قوم بیتابی کردن، نا شکیبائی بیتابی کردن، نا شکیبائی
جزع
- جزع
- سنگی سیاه با خال های سفید، زرد و سرخ که در معدن عقیق پیدا می شود، مهرۀ یمانی، کنایه از چشم زیبا
جزع
- جزع
- اظهار حزن و دلتنگی، بی تابی، ناله وزاری، ناشکیبایی، ناشکیبایی کردن، بی تابی کردن
جزع
- جزع
- بی تابی کردن، ناشکیبایی کردن
جزع
- جزع
- التماس، الحاح، بی تابی، بی قراری، تضرع، جزوع، زاری، فزع، ناشکیبایی، ناله، ندبه
جمع
- جمع
- رمن، فلنج، رایشگری، گروه، الفنج، چندگانه، روی هم
جزا
- جزا
- بادافره، سزا
جزء
- جزء
- بند
بزع
- بزع
- نشتر زدن نیش زدن: دندان
