بخش و پاره ای از چیزی، بخش پاره ریزه، برخ در دانش همار (جز در پارسی جز را کاهیده جدا ازو یوت پهلوی است) بخشی از چیزی پاره ای از شی مقابل کل، جمع اجزاء (اجزا)، غیر، سوا، دون، باستثنای، مگر
صدایی که از برخورد آب به آتش یا هر چیز داغ شنیده می شود، صدای تف دادن چیزی در روغن، جزجز جز جگر زدن: کنایه از به درد بی درمان مبتلا شدن جز زدن: کنایه از سوختن و جزجز کردن چیزی در روی آتش، از سوز دل ناله و زاری کردن
گردو، صدای سوختن و سرخ شدن هیزم، مو، پریا هر چیز دیگر سوختن، خشم.، نوعی تیغ و خار جنگلی، نوعی گیاه همیشه سبز و خاردار که در سنگلاخ ها روید، فندق.، صدای سرخ شدن چربی، تف، گرمایی که در اثر سوختگی ایجاد شود