معنی جره - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با جره
جره
- جره
- جانور نر به ویژه پرنده، جَلد، چابک
از سازهای موسیقی شبیه تار، برای مِثال مغنی، برآن جُرۀ جان نواز / بر آهنگ ما نالۀ نو بساز (نظامی۶ - ۱۱۵۷)
فرهنگ فارسی عمید
جره
- جره
- فریاد کشیدن، زوزه، صدای گرگ و خوک، صدای فریاد انسان، شیون.، هیزم نازک، سرشاخه ی بریده شده، آشغال، نهر کنار پرچین، هله
فرهنگ گویش مازندرانی