معنی جرگه جرگه((جَ گِ)) گروه، دسته، عده ای از مردم، نوعی شکار که در آن صید را سواره و پیاده در میان گرفته، صید کنند تصویر جرگه فرهنگ فارسی معین
جرگه جرگه تعدادی از افراد یا اشیا، دسته، گروه، حلقه، نَرگ، جَرگ، مَحفِل، نَرگِهعده ای سپاهی یا شکارچی که در صحرا شکار را محاصره کنند برای مِثال چشم او در جرگه دارد آهوی عقل مرا / حد مجنون کی بُوَد داخل شدن در جرگ من (مسیح کاشی - لغتنامه - جرگه) فرهنگ فارسی عمید
جرگه جرگه دستهدسته تماشاچیان کشتی محلی، خارج از محدوده، کناره، شهامت.، جای انبوه از درخت و درختچه فرهنگ گویش مازندرانی