جدول جو
جدول جو

معنی جرد

جرد
پرنده ای کبود رنگ که پیوسته در کنار آب نشیند، خرچال
تصویری از جرد
تصویر جرد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جرد

جرد

جرد
تخت پادشاهی، برای مِثال ز زرّ پخته یکی جرد ساختند او را / چو کوهِ آتش و گوهر بر او به جای شرر (فرخی - ۷۰)
هوبَره، پرنده ای وحشی حلال گوشت و بزرگ تر از مرغ خانگی با گردن دراز و بال های زرد رنگ و خالدار، حُباری، چَرز، جَرز، اُبره، تودَره، شاست
جرد
فرهنگ فارسی عمید

جرد

جرد
زخمی، زخمدار، مجروح، برای مِثال وحشی و سست و بدلگام و چموش / جرد و کُند و لَنگ و نابینا (ظفر همدانی - لغتنامه - جرد)
جرد
فرهنگ فارسی عمید