جدول جو
جدول جو

معنی جرح

جرح((جَ))
باطل کردن گواهی و شهادت، زخم زدن، بد گفتن
تصویری از جرح
تصویر جرح
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جرح

جرح

جرح
زخم، در علم حقوق باطل کردن شهادت، رد کردن گواهی گواهان، بد گفتن، عیب
جرح و تعدیل: کنایه از حذف و اصلاح پاره ای از کلمات و مطالب نوشته ای برای معتدل ساختن آن
جرح
فرهنگ فارسی عمید

ارح

ارح
فراخپای هموار پای کسی که پایش گودی نداشته باشد پهن پا در پرندگان
ارح
فرهنگ لغت هوشیار