معنی جذاع
جذاع
((جَ))
دشمنی کردن
تصویر جذاع
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با جذاع
جذاب
جذاب
گیرا
فرهنگ واژه فارسی سره
اجذاع
اجذاع
در زندان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جباع
جباع
کوته بالا، زشت رفتار زن
فرهنگ لغت هوشیار
جذام
جذام
بیماری است ناشی از فساد خون که بدن را میگدازد
فرهنگ لغت هوشیار
جذال
جذال
جمع جذل، ریشه های درخت، تنه های درخت، کنده های هیزم
فرهنگ لغت هوشیار
جذاذ
جذاذ
ریزه پاش ریزه خرده پاش پاره و ریزه از هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
جذاب
جذاب
جذب کننده، کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
جداع
جداع
مرگ، موت
فرهنگ لغت هوشیار
جماع
جماع
خودسری کردن جمع چیزی، نکاح، آمیزش
فرهنگ لغت هوشیار