جدول جو
جدول جو

معنی جدی

جدی((جُ دَ))
ستاره قطبی، ستاره ای در انتهای دم خرس کوچک با اختلاف کمتر از 1 درجه از محل واقعی قطب شمال، میخگاه، سپاهبد، سپاهبدان
تصویری از جدی
تصویر جدی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جدی

جدی

جدی
سِتارۀ قُطبی، در علم نجوم یکی از ستارگان بنات النعش صغری یا دب اصغر که نزدیک به قطب شمال است
جدی
فرهنگ فارسی عمید

جدی

جدی
دهمین صورت فلکی منطقه البروج که در نیمکرۀ جنوبی قرار دارد
دهمین برج از برج های دوازده گانه برابر با دی
بزغاله
جدی
فرهنگ فارسی عمید

جدی

جدی
مقابلِ شوخی، ویژگی سخن مبتنی بر راستی و حقیقت که در آن شوخی و هزل وجود نداشته باشد، ویژگی کسی که در رفتار خود خشک و بدون ملایمت است، کوشا، کوشنده، پشت کاردار، متین، باوقار،
کنایه از حقیقی، کنایه از اصرار کننده، کنایه از شدید مثلاً حملۀ جدی، از روی حقیقت، با اصرار، مُصِرانه مثلاً پیگیری جدی
جدی
فرهنگ فارسی عمید

جدی

جدی
بزغاله، برج دهم از بروج دوازده گانه، هزاره برانگیخته شدن زرتشت
جدی
فرهنگ فارسی معین