جدا کردن جدا کردن از میان بردن پیوند دو چیز یا دو کس با یکدیگر، سوا کردن، قطع کردن، از هم دور کردن، برگزیدن، متمایز کردن، جدا ساختن فرهنگ فارسی عمید
جدا کردن جدا کردن Separate, Detach, Dismantle, Ingrain, Isolate, Part, Seclude, Segregate, Sever دیکشنری فارسی به انگلیسی