معنی جدع - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با جدع
جدع
- جدع
- در علم عروض اسقاط هر دو سبب خفیف است از مفعولات که لات باقی بماند و فاع یا فعل به جای آن بگذارند و آن را مجدوع گویند، بریدن گوش، لب یا بینی
فرهنگ فارسی عمید
اجدع
- اجدع
- بریده بینی بریده گوش بریده لب بریده دست بریده اندام کسی که بینی وی را بریده باشند بریده بینی
فرهنگ لغت هوشیار