فراگرفتن چیزی را نوبت به نوبت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از یکدیگر دست بدست فراگرفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، از یکدیگر فراگرفتن نیزه در حرب. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، بنوبت گرفتن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات) (از آنندراج). تداولته الایدی، تعاقبته، ای اخذته هذه مرهً و هذه مرهً و منه قولهم: تداولوا الشی َٔ بینهم، ای تناقلوه و قلبوه بین ایدیهم و تناوبوه. (المنجد) (از اقرب الموارد) ، دست بدست گشتن. از زبانی به زبانی رفتن. رواج یافتن کلمه یا کلامی در زبانی
جوی جویک، پکمال (خط کش)، سمیره (خط)، پیچازه پیچازی نهر کوچک جویک جویچه، جوی آب، خطوطی که از طلا و شنگرف و جز آن گردا گرد صفحه کشند، خطوط متوازی و متقاطع که منجمان در حرکات کواکب کشند، طرح نقشه، (سحر) صور مربع یا کثیرالاضلاع و یا دایره که در آنها بانواع مختلف اسامی یا علایم محاط بخطوط مرموز سحری می نگاشتند، مربع یا مربع مستطیلی که بر کاغذ کشند و آنرا توسط خطهای عمودی و افقی موازی بخانه های شطرنجی تقسیم کنند، افزار آهنی که بدان خطوط کشند، جمع جداول. یا جدول شطرنجی. جدولی که خانه های شطرنجی داشته باشد، یا جدول ضرب. جدولی که در آن حاصل ضرب اعداد را نویسند