جدول جو
جدول جو

معنی جدامیشی

جدامیشی((جَ))
جادوگری به وسیله سنگ جده (، یده). ضح. مغولان و ترکان معتقد بودند که توسط چنین سحری می توانند طوفان های برف را در وسط تابستان ایجاد کنند
تصویری از جدامیشی
تصویر جدامیشی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جدامیشی

جدامیشی

جدامیشی
مغولی جادوی برف جادوگری بوسیله سنگ جده (یده)، توضیح مغولان و ترکان معتقد بودند که توسط چنین سحری میتوانند طوفانهای برف را در وسط تابستان ایجاد کنند
فرهنگ لغت هوشیار

جدامیشی

جدامیشی
نوعی جادوگری که ترکان و مغولان در جنگ ها با سنگ مخصوصی به نام یده انجام می دادند و معتقد بودند می توانند در هر فصل از سال برف و باران نازل کنند و باعث شکست دشمن شوند، یَدِه، سَنگِ یَدِه
جدامیشی
فرهنگ فارسی عمید

تکامیشی

تکامیشی
مأخوذ از تازی تعاقب و نیک کوشیدن در راندن. (ناظم الاطباء). به لغت مغولی تکاپوی به تعجیل و سرعت بود. (سنگلاخ چ لندن ص 157) : و فوجی از بهادران لشکر فیروزی اثر ایشان را تکامیشی نموده همه را از پای درآوردند... (حبیب السیر جزء 3 از ج 3 ص 159 س 20)
لغت نامه دهخدا

یادامیشی

یادامیشی
ظاهراً به معنی ناتوانی باید باشد (یادامیش ترکی به معنی ناتوان شده به اضافۀ یای مصدری) ولی در عبارت زیر معنی وصفی دارد: کلی همت و همگی نهمت پادشاهانه بر آن موقوف داشته ایم تا امور مصالح اولوس بسیار را بر نوعی منتظم و مرتب فرماییم که من بعد تمامت چریک مغول ابداً ماتوالدوا و تناسلوا بهیچ گونه یادامیشی نشوند و در رفاهیت و رفاغت روزگار گذارند، (تاریخ مبارک غازانی ص 305)، و رجوع به یادامیش شود
لغت نامه دهخدا

دامکشی

دامکشی
عمل دام کش. گستردن دام. نهادن دام، بازی دادن، خلاص کردن از دام. برداشتن دام. برچیدن دام و آزاد کردن در دام افتاده، یاری دادن. رفع گرفتاری کردن. مقابل دامن کشیدن که ترک یاری دادن و ترک یار گفتن هنگام گرفتاری اوست:
یار مساعد بگه ناخوشی
دامکشی کرد نه دامن کشی.
نظامی
لغت نامه دهخدا