جبروت جبروت عظمت، بزرگی، در تصوف عالَمی که مجرد از ماده، صورت و زمان است، عالم قدرت و عظمت الهی، قدرت و سلطۀ همراه با سربلندی فرهنگ فارسی عمید
جبروت جبروت جلال، حشمت، دبدبه، شکوه، شوکت، کبریا، عالم علیا، جهان برینمتضاد: ناسوت فرهنگ واژه مترادف متضاد
جبغوت جبغوت پشم و پنبه که درون لحاف و توشک کنند، هر چیز آکنده از پشم و پنبه مانند توشک و بالش فرهنگ لغت هوشیار
جبروز جبروز خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغیتَشی، سیخول، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسگُر، اُسغُر، سَنگُر، سُگُر، پَهمَزَک، پیهَن، بیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، قُنفُذ فرهنگ فارسی عمید
جبغوت جبغوت پشم و پنبه که درون لحاف و ت وشک کنند، هرچیز آکنده از پشم و پنبه مانند توشک و بالش، جغبوت، جغبت، چغبت، چغبوت، چبغوت، چبغت فرهنگ فارسی معین