معنی جبر جبر((جَ)) کسی را به انجام کارهایی واداشتن، اصلاح کردن با زور و قهر، اکراه، ناچاری، نام یکی از مباحث ریاضی، شکسته بندی تصویر جبر فرهنگ فارسی معین