معنی جاه طلب
جاه طلب
((طَ لَ))
دوستدار مقام و درجه
تصویر جاه طلب
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با جاه طلب
جاه طلب
جاه طلب
مقام خواه، منصب جو
فرهنگ لغت هوشیار
جاه طلب
جاه طلب
کسی که برای رسیدن به مقام و مرتبۀ بلند کوشش کند، خواهان جاه و مقام
فرهنگ فارسی عمید
جاه طلب
جاه طلب
ریاست طلب، زیاده طلب، مسندجو، مقام پرست، منصب جو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جان طلب
جان طلب
جانخواه
فرهنگ لغت هوشیار
جاه طلبی
جاه طلبی
پایه خواهی بیشخواهی خواستاری رسیدن بمقامات و درجات عالی
فرهنگ لغت هوشیار
جاه طلبی
جاه طلبی
علاقه مندی به کسب مقام و شهرت
فرهنگ فارسی عمید
شاه طلب
شاه طلب
او که شاه جوید. شاه جو. شاه خواه. خواستار و جویای شاه
لغت نامه دهخدا
جاه طلبی
جاه طلبی
ریاست طلبی، مسندجویی، مقام پرستی، منصب جویی، نامجویی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پته طلب
پته طلب
فته طلب
فرهنگ لغت هوشیار