معنی جاویدن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با جاویدن
ساویدن
- ساویدن
- (سایید ساید خواهد سایید بسا (ی) ساینده ساییده سایش) سودن نرم کردن، بهم مالیدن، سوهان کردن، زدودن صیقل کردن، اره کردن، فرسودن، اندودن مالیدن، گداختن، لمس کردن، تلاقی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جاویزن
- جاویزن
- پارسی تازی گشته گاو شیر از گوج (صمغ) ها گاو سیر گاور شیر
فرهنگ لغت هوشیار