ناورد ناورد نبرد، جنگ، جولان و گردش گرد یکدیگر، برای مِثال خیالی کرد با خود کاین جوانمرد / که زد بر دور من چون چرخ ناورد (نظامی۱ - ۱۴۹) ناورد بردن: حمله بردن، حمله کردنناورد دادن: جولان دادنناورد کردن: جولان کردن، پیکار کردن فرهنگ فارسی عمید
جاورس جاورس گاوَرس، دانه ای تلخ مزه از نوع ارزن به رنگ خاکستری که برگ و خوشۀ آن شبیه برگ و خوشۀ جو است و بیشتر در میان کشتزار گندم می روید، گال، بَسَل، شوشو فرهنگ فارسی عمید