عرض سلاح و سامان لشکر. (از آنندراج ذیل سان). عرض سپاه نمودن. (ناظم الاطباء). عرض دادن. لشکر عرض دادن: خوبان عجب که فیل مدارا و هند سان تسخیر ملک دل بتطاول حواله است. ظهوری (از آنندراج). سان دهم از قطره های خون خود صفهای دل لشکر دل بر سپاه جسم و جان خوش غالب است. ظهوری (از آنندراج)
روزی دادن. رزق رساندن. با بذل و بخشش معاش اطرافیان و زیردستان را تأمین کردن. روزی رساندن. موجبات معیشت دیگران فراهم کردن: به فضل و خوی پسندیده جست باید نام دگر به دادن نان و به بذل کردن زر. فرخی. و امیرک بیهقی را با خود برد و نان داد. (تاریخ بیهقی). آنکه او از آسمان باران دهد هم تواند کو به رحمت نان دهد. مولوی. مخور هول ابلیس تا جان دهد همان کس که دندان دهد نان دهد. سعدی (بوستان چ یوسفی ص 149). بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت شب از بهر درویش شبخانه ساخت. سعدی