جدول جو
جدول جو

معنی جان پناه

جان پناه((پَ))
پناه جان، محافظ جان، موضعی از خاک که سرباز در پناه آن بتواند عملیات نظامی کند، پناهگاه
تصویری از جان پناه
تصویر جان پناه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جان پناه

جان پناه

جان پناه
سنگر، پناهگاه، جایی که کسی در پناه آن قرار گیرد و جان خود را از چنگ دشمن حفظ کند
جان پناه
فرهنگ فارسی عمید

جهان پناه

جهان پناه
ملجا و پناهگاه مردم جهان مثلاً پادشاه جهان پناه
جهان پناه
فرهنگ فارسی عمید

جان شناس

جان شناس
کسی که معرفت باحوال روح دارد، ولی مرد کامل مرشد قطب
جان شناس
فرهنگ لغت هوشیار

جان دانه

جان دانه
جایی از پیش سرکه در کودکی نرم و جهنده باشد یافوخ
جان دانه
فرهنگ لغت هوشیار