جدول جو
جدول جو

معنی جامه دریدن

جامه دریدن((~. دَ دَ))
بی تاب شدن، ناشکیبایی کردن
تصویری از جامه دریدن
تصویر جامه دریدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جامه دریدن

جامه دریدن

جامه دریدن
جامه در تن پاره کردن از شور و هیجان یا کثرت غم و اندوه
جامه دریدن
فرهنگ فارسی عمید

جامه بریدن

جامه بریدن
جامه بر قد کسی بریدن، پارچه نو قطع کردن و باندازه قامتوی بریدن
جامه بریدن
فرهنگ لغت هوشیار

جامه دران

جامه دران
جامه درنده، در حال جامه دریدن، گوشه ای در دستگاه شور
جامه دران
فرهنگ لغت هوشیار

جامه دران

جامه دران
گوشه ای در دستگاه های شور، همایون و افشاری. گویند از ساخته های نکیسا بوده و آن را چنان می نواخته که حضار از شور و هیجان جامه بر تن می دراندند، برای مِثال مطرب، به نوایی ره ما بی خبران زن / ما جامه درانیم ره جامه دران زن (عبدالسلام پیامی - لغتنامه - جامه دران)، در حال جامه دریدن در هنگام سوگواری، شوروهیجان و امثال آن، برای مِثال خلق چندان جمع شد بر گور او / موکنان جامه دران در شور او (مولوی - ۶۱)
جامه دران
فرهنگ فارسی عمید

جامه دران

جامه دران
در حال جامه دریدن از روی بی قراری و غم و یا وجد، گوشه ای در دستگاه شور و همایون و افشاری، از الحان قدیم ایرانی
جامه دران
فرهنگ فارسی معین